رفتار شناسي سياسي مطلوب در جامعه ي ديني (1)


 

نويسنده:سيد مجيد ظهيري




 

چکيده
 

دراين مقاله به معرفي هاي توصيفي و توصيه اي متعارف از حزب، نزد نظريه پردازان سياسي اشاره شده است و تلاش گرديده تا وجود مشترک اين تعاريف با آنچه در چارچوب عقيدتي و اخلاقي سياسي اسلام قابل رديابي است، تطبيق داده شود و در يک بررسي تطبيقي، معنا، جايگاه و کار ويژه هاي احزاب و تشکل هاي سياسي در جامعه اسلامي مشخص شود.
در ادامه،براساس اشاره مجملي که به برخي خواص اعتقادي و اخلاقي جامعه اسلامي شده است، به بررسي نقش احزاب و تشکل هاي سياسي در چنين جامعه اي و ذکر بايدها و نبايدها و الزامات احزاب سياسي دراين خصوص پرداخته مي شود. در خصوص رفتارهاي سياسي و نقش احزاب در
توسعه و تثبيت آنها نيز به سه مبحث مهم اشاره مي شود:
1) مشارکت سياسي؛
2) جامعه پذيري سياسي؛
3) همبستگي و يکپارچگي ملي.
در مبحث اول بر اين نکته که مشارکت سياسي (Political Particpation)، اساسي ترين مبناي رفتار سياسي مطلوب در جامعه ديني است، تأکيد شده است. به طوري که در صورت خدشه دار شدن اين اصل، ديگر نوبت به ساير رفتارهاي سياسي مطلوب نمي رسد و ديگر آداب سياسي نيز منوط به تحقيق اين اصل است و يکي از مهم ترين ابزارهاي توسعه اين نوع مشارکت، احزاب و تشکل هاي سياسي هستند.
نويسنده معتقد است که الگوي رفتاري مطلوب در حوزه مبحث مشارکت سياسي، واجد ويژگي هاي ذيل است:
1) نگاه به عمل سياسي و اجتماعي به مثابه يک تکليف ديني؛
2) انجام عمل سياسي واجتماعي به مثابه عبادت؛
3) حق محوري و پرهيز از تعصب در تشخيص مصداق کنش سياسي و اجتماعي صحيح؛
4) تلاش در توسعه اثربخشي سياسي.
در اين بخش همچنين به بي اعتنايي سياسي (Political Apothy)، که از عارضه هاي مهم يک جامعه سياسي محسوب مي گردد، اشاره شد و يکي از کارکردهاي مهم احزاب را مبارزه با پيدايش و شکل گيري چنين عارضه اي معرفي کرده است.
در بخش ديگري از مقاله به بحث جامعه پذيري سياسي و کارکرد احزاب در اين حوزه پرداخته است و براين اساس جامعه پذيري را روندي آموزشي دانسته، که به انتقال هنجارها و رفتار پذيرفتني نظام سياسي مستقري، از نسلي به نسل ديگر کمک مي کند. بنابراين هدف جامعه پذيري سياسي تربيت و پرورش افراد به صورتي است که اعضاي کارآمد جامعه سياسي باشند، بنابر
اين يکي از مهم ترين عوامل جامعه پذيري سياسي احزاب يا تبليغات سياسي، مبارزه و فعاليت انتخاباتي، ارائه نظريه هاي سياسي به صورت شفاهي يا کتبي بوده و نقش عامل مستقيم جامعه پذيري سياسي را نيز بازي مي کنند.
واژگان کليدي:حزب، رفتار سياسي، مشارکت سياسي، جامعه پذيري سياسي، فرهنگ سياسي، همبستگي ملي و مديريت منازعه.

مقدمه
 

گسست هاي سياسي اگر در همان سطح اختلاف سلايق در عرصه ي سياست باقي بمانند تا حدي قابل کنترل و ترسيم اند،لکن اگر به شکاف هاي اجتماعي، فرهنگي، ارزشي و در نهايت صف بندي هاي خصمانه در درون جامعه منجر شوند، پيدايش پديده اي را سبب مي گردند که آن را بحران سياسي- اجتماعي مي نامند. همان قدر که اتحاد و انسجام دروني جامعه براي بقا و تداوم و توسعه ي همه جانبه اجتماعي ضروري است، آنچه مانع انسجام دروني و باعث خلل در ساختار يکپارچه نظام جامعه شود آفت توسعه و حتي بقاي يک جامعه است. سياست در جامعه ديني تابع قواعدي است که اگر به درستي معرفي و اجرا گردد هيچ گاه اختلاف سلايق، که امري است طبيعي، منجر به گسست هاي سياسي و در پي آن منجر به گسست ها و شکاف هاي عميق اجتماعي، فرهنگي و ارزشي نمي شود و هيچ گاه به دليل اختلاف در عرصه ي سياست شاهد صف بندي هاي خصمانه در درون جامعه نخواهيم بود. وجود اختلاف و تفاوت در ساحات مختلف باورها، عواطف، خواست ها و اراده ها در جوامع بشري نياز به کالبد شکافي دقيق دارد و سؤالات فراواني درباره آن وجود دارد؛ اين که ريشه هاي اختلاف ميان آدميان چيست و کارکرد و تأثير آن در جامعه چگونه است و منشأ چه تحولاتي در جامعه مي تواند باشد؛آيا اختلافات فقط قابل رفع هستند و بايد آنها را حل کرد يا اين که وجود اختلاف امري است تا حدودي طبيعي و بايد براساس اصول مشترک به آنها جهت داد.
کثرت طبيعي هر اجتماعي است، اما در جامعه ي ديني، از آنجا که جامعه اي توحيدي است، هر کثرتي بر حول محور وحدت بخش ارزش ها و آرمان هاي متعالي،به وحدت مي انجامد. سخن از کثرت درعرصه ي فرهنگ، سياست و اخلاق به دو گونه مطرح است:
1) کثرت گرايي وجود شناختي (Ontological Pluralism)
2) کثرت گرايي معرفت شناختي (Epistemological Pluralism).
کثر گرايي وجود شناختي از تنوع چيزي در عالم واقع خبر مي دهد؛ به طور مثال، وقتي از تنوع اديان، به معناي خبر دادن از اين واقعيت که اديان متعددي در عالم وجود دارد، سخن مي گوييم، در حوزه کثرت گرايي وجود شناختي سخن گفته ايم؛اما در کثرت گرايي معرفت شناختي فقط از وجود انواع سخن نمي گوييم؛ بلکه از عدم ارجحيت معرفتي انواعي از عقايد بر يکديگر نيز سخن گفته مي شود؛ به طور نمونه، وقتي کسي از يکسان بودن اديان در حقانيت سخن مي گويد،درحوزه کثرت گرايي معرفتي شناختي معادل نسبيت گرايي است و لذا در جامعه ي ديني که مبتني بر عقايد، باورهاي يقيني و مطلق و همچنين ارزش ها و آرمان ها و اهداف والاي و حياتي است جايي ندارد. لکن صرف وجود تکثر و تنوع در جامعه ي ديني در راستاي توسعه ي مطلوب اجتماعي دارد که در طول اين جستار مورد بررسي و تنوع سياسي و جهت دهي آن به سوي رفتار سياسي مطلوب و ايجاد مشارکت بيشتر عموم مردم، پيدايش احزاب و تشکل هاي سياسي قانوني است.
احزاب و گروه هاي سياسي دو کار ويژه مهم در جامعه دارند:
1) گردآوردن کساني که اشتراک ديدگاه در هريک از زمينه هاي سياسي، فرهنگي ،اقتصادي و.. دارند،حول محور واحد؛
2) سازمان دادن و نظم دادن به مجموعه هاي افراد که با هم اختلاف ديدگاه
دارند.
در اين مقاله به کارکرد احزاب و تشکل هاي سياسي قانوني در شکل دهي و جهت بخشي و هدف مند کردن رفتار سياسي آحاد مردم جامعه مي پردازيم. سؤالاتي که بدان ها پاسخ داده خواهد شد عبارتند از:
1) مباني عقيدتي و اخلاقي رفتار اجتماعي و سياسي در اسلام چيست؟
2) احزاب و تشکل هاي سياسي چه نقش و تأثيري در تثبيت الگوي اسلامي مشارکت سياسي- اجتماعي اند؟
3) تأثير احزاب و تشکل هاي سياسي در جامعه پذيري و اصلاح هنجارهاي سياسي در جامعه ديني چه مکانيزمي دارد؟
تعريف حزب و کار ويژه ي آن در نظام هاي سياسي
در عرصه ي سياست و حکومت، بشر ادوار گوناگوني را پشت سر گذاشته و انواع متفاوتي از سيستم هاي سياسي و حکومتي را تجربه کرده است. در برخي سيستم هاي سياسي، همچون نظام هاي قبيله اي پيشين يا حکومت هاي پادشاهي و به طور کلي مطلقه ي فردي، اساساً عقيده ،احساس و اراده ي توده انسان ها موضوعيت نداشته است، لذا اگرچه اختلاف نظر و باور به طور بالقوه وجود داشته است، اما هيچ گاه محلي براي بروز و ظهور پيدا نمي کرده است. اکنون در نظام هاي سياسي مدرن و فرا مدرن، انسان داراي حقوقي است که بايد از جانب دولت رعايت شود و هر شهروندي مي تواند حقوق مشروع خود را از دولت مطالبه نمايد. اهميت انسان در اين سيستم هاي حکومتي سبب شده است که آدميان بتوانند عقايد خود را اظهار کنند، احساساتشان منشأ اثر باشد و براساس اراده و اختيار عمل نمايند.
حزب عبارت است از سازمان سياسي که از همفکران و طرفداران هم آرمان تشکيل شده است و با داشتن تشکيلات منظم، برنامه هاي سياسي کوتاه مدت و
دراز مدت؛براي نيل به آرمانش از ديگر اشکال سازماني نظير جبهه و گروه سياسي مشخص مي شود و اغلب براي به دست گرفتن قدرت دولتي و يا شرکت در آن مبارزه مي کند.
همچنين مي توان گفت که حزب عبارت است از گروهي از مردم که آرمان هاي مشترک و منافع خاصشان، آنها را از گروه بزرگ تر که جامعه ملي است، متمايز مي سازد و با داشتن تشکيلات منظم و ياري مردم تلاش مي کنند تا قدرت دولتي را به دست گيرند و يا اين که در قدرت دولتي شريک گردند و برنامه و آرمان هايشان را بدين وسيله عملي سازند و در اين راه به ويژه از وسايل قانوني ياري مي گيرند معمولاً هر تعريف از بايد چهار رکن را در بر گيرد.
1) حزب بايد داراي سازمان هاي مرکزي و رهبري کننده و پايدار و ماندني باشد. به بيان ديگر تشکيلات حزب نبايد با فقدان رهبران و بنيان گزاران آن از هم بپاشد؛
2) حزب بايد داراي سازمان هاي محلي پايدار باشد که با سازمان هاي مرکزي حزب ارتباط دائمي داشته باشند؛
3) رهبران مرکزي و محلي حزب بايد مصمم باشند که قدرت سياسي را در کشور خواه به تنهايي و خواه به کمک احزاب ديگر به دست گيرند و آن را رهبري و اداره کنند و نبايد تنها به اعمال نفوذ بر روي قدرت سياسي حاکم اکتفا کنند؛
4) حزب بايد از پشتيباني مردم برخوردار باشد (آقابخشي، 1374، 245-244).
آنچه گفته شد تعريف متداول از احزاب سياسي است. برخي از نظريه پردازان سياسي همچون: «مديسن» از احزاب سياسي برداشتي توطئه آميز داشته و هميشه براي آنها نقش مخالف در جامعه قائل هستند.
از نظر مديسن حزب گروهي از جامعه است که چه در مقام اکثريث باشند و چه در مقام اقليت براساس منافع و يا اهداف مشترک خود که با منافع و اهداف ساير افراد و هدف هاي دائمي و کلي جامعه در تضاد است،با يکديگر طرح اتحاد ريخته اند (محمدي نژاد، 1355، 34).
بخشي از آنچه در تعريف حزب گفته شد، توصيفي و بخشي از آن، توصيه اي است به عبارت ديگر، در بخشي از بياناتي که نظريه پردازان سياسي در خصوص حزب گفته اند،احزاب را چنان که هستند معرفي کرده اند و بخشي ديگر، احزاب را آن چنان که بايد باشند معرفي مي کنند.
روش ما درمعرفي حزب از نوع توصيه اي است؛يعني حزب را آن چنان که بايد باشد مورد بحث قرار مي دهيم. بايد هايي را که مطرح مي کنيم، بايدهايي عقيدتي و اخلاقي است که از آموزه ها و تعاليم الهي دين مبين اسلام ناشي مي گردد.
در بيشتر تعاريفي که ارائه گرديده، طبق گفتمان تفکر ليبرال، قدرت طلبي بدون هيچ قيد و شرط اخلاقي دروني از لوازم مهم حزب شمرده مي شود.اما در گفتمان انديشه اسلامي تلاش براي کسب قدرت فقط در يک چارچوب اخلاقي محدود مجاز است .
رعايت چارچوب اسلامي مذکور چنان دشواراست که دينداران خالص آن را يک امتحان دشوار الهي مي دانند و سربلندي و پيروزي در اين امتحان الهي را مشروط به تزکيه نفسي فوق العاده مي دانند.
اگرچه شايد امروزه چنين سخناني براي عده اي عجيب بنمايد؛ اما اين سخنان از بديهيات و مسلمات اخلاقي وعقيدتي اسلامي است.
امروزه تعريف کلاسيک احزاب و تشکل هاي سياسي، عمدتاً در چارچوب دموکراسي با قرائت ليبرال شکل گرفته اند؛ اما اسلام ولايي اين قابليت را دارد که تعاريفي به لحاظ اعتقادي، تعاريفي مبتني بر بنيادهاي الهي و به لحاظ اخلاقي، تعاريفي متعالي ارائه نمايد.
کار ويژه هاي جا افتاده احزاب در نظام هاي سياسي، معمولاً کم و بيش، يکسان است و آن تفاوت جدي و مهمي که بين نظام ديني و نظام سکولار وجود دارد به شکل و صورت مربوط نمي شود؛بلکه تفاوتي که در اين مقام از آن سخن مي گوييم، تفاوت در معنا و محتوا و کيفيت نگاه به اين کار ويژه ها و نحوه اجراي آنها و اهداف مدنظر مجريان است.
لذا ما کار ويژه هاي مشترک احزاب را که بر شکل دهي مطلوب به رفتار سياسي (Political Behaviour) در سطح جامعه کمک مي کند، مورد بررسي قرار مي دهيم و با مبنا قرار دادن ارزش هاي والاي اخلاقي و عقايد حقه اسلامي به نحوي توصيه اي (در مقام بايد) الزام هايي را براي مطلوبيت اجراي اين کار ويژه ها متذکر مي شويم. اما پيش از هر چيز بايد اشاره اي مجمل به نگاه عقيدتي و اخلاقي خاص اسلام به مباني رفتار اجتماعي و سياسي داشته باشيم.
منبع:نشريه انديشه حوزه ،شماره 78-77.